۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

فشار قبر


حتما چیزهایی درباره‌ی فشار قبر شنیده‌اید. و حتما برایتان سوال شده که فشار قبر دیگر چیست؟ و چگونه است؟ و نیز برایتان سوال شده که چه چیزی باعثش می‌شود؟
همین سوالِ آخرتان از همه مهمتر است، چون فشار قبر، هر طوری که باشد، خیلی مهم نیست، اما اینکه چه چیزی موجب دچار شدن بر آن می‌شود، و اینکه چگونه می‌توان از آن گریخت، بسیار مهم است.
داستان زیر را بخوانید تا با یکی از عوامل فشار قبر آشنا شوید و حتما حواستان را جمع کنید.
این داستان واقعی‌‌ست!
سعد یکى از یاران بزرگ پیامبر اکرم -سلام و درود خداوند بر او و خاندان پاکش باد- و از اهل مدینه بود. او نزد رسول خدا -صلى الله علیه و آله و سلم- و مسلمین به طورى احترام داشت که وقتى سواره مى‌آمد، رسول خدا -صلى الله علیه و آله و سلم- مسلمین را به استقبالش می‌فرستاد و خود نیز هنگام ورودش تمام قامت در برابر او بر مى‌خواست.
سعد بن معاذ، این یار دلاور پیامبر، در جنگ خندق از خود گذشتگى‌هایى نشان داد تا آن که تیرى به دستش اصابت کرد و دچار خون‌ریزى شد.
فشار قبر فقط مال آدم‌های بد نیست
به دستور پیامبر اکرم -صلى الله علیه و آله و سلم- در مسجد، خیمه‌اى برافراشتند و سعد در آن خیمه، تحت درمان قرار گرفت و خود پیامبر -صلى الله علیه و آله و سلم- پرستارى او را عهده‌دار گشت و این دعا را در حق او مى‌کرد: "خدایا! سعد در راه تو جهاد کرد و پیامبرش را تصدیق نمود، روح او را به خوبى بپذیر".
بعد از خاتمه جنگ خندق و محاصره قلعه‌ی بنى قُریضه، حضرت رسول -صلى الله علیه و آله و سلم- داوری و میانجی‌گری جنگ با یهودیان را به او واگذار کرد و دستور داد او را بر تختخوابى گذاشتند و پیش یهود آوردند.
و سعد اینگونه حکم کرد که: یا رسول الله! مردان ایشان را بکش ‍ و زنان و اطفال آنان را اسیر کن و اموالشان را در میان مهاجر و انصار قسمت فرما.
بعضی کارها هرچند خودشان کوچکند [البته به ظاهر] اما آثار و تبعات بزرگی دارند حال چه خوب، چه بد.
حضرت فرمود: حکمى کردى که خدا در بالاى هفت آسمان چنین حکم کرده بود.
بعدها سعد بر اثر خونریزی همان زخم از دنیا رفت.
صبح آن روزى که سعد از دنیا رفت. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله ! چه کسى از امت تو از دنیا رفته است، که فرشتگان آسمان روح او را به یک دیگر مژده مى‌دهند؟
حضرت امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:
عده‌اى به خدمت حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: یا رسول الله سعد بن معاذ رحلت کرده است.
رسول خدا -صلى الله علیه و آله و سلم- [وقتى خبر درگذشت سعد را شنید] همراه اصحاب خود برخاستند، [و به طرف منزل سعد حرکت کردند] و در حالى که در تکیه‌گاه بودند، امر کردند تا سعد را غسل دهند.
وقتى غسل به پایان رسید و او را حنوط و کفن کرده و به سوى تابوتش حرکت دادند رسول خدا -صلى الله علیه و آله و سلم- پا برهنه و بدون ردا، جنازه را تشیع مى کرد، گاهى طرف راست و گاهى جانب چپ تابوت را مى‌گرفت تا آن که کنار قبرش رسیدند.
آنگاه حضرت رسول -صلى الله علیه و آله و سلم- داخل قبر شد و او را در لحد گذاشته و خشتها را جدا کرده و چید.
می‌‌فرمود: "به من سنگ بدهید" ؛ " به من گِل بدهید" ، و با آن ها میان خشت ها را پر کرد.
رسول خدا -صلى الله علیه و آله و سلم- چون از این کار فارغ شد و خاک بر روى سعد ریختند و قبر را مرتب کردند فرمود: مى دانم که پوسیدگى به این قبر مى رسد، اما پروردگار دوست دارد بنده‌ی خدا وقتی کارى را انجام مى‌دهد، در آن محکم کارى کند.
درست است که در داستان ما "سعد" یک مرد بود، اما قضیه‌ی بدخُلقی و آثار وحشتناک آن‌[همان فشار قبر را می‌گویم] مربوط به همه‌ی بداخلاقها می‌شود، حتی خانم‌ها!
چون از مرتب کردن قبر فارغ شد و خاک به روى آن ریختند. مادر سعد گفت: "بهشت بر تو گوارا باد."
حضرت رسول -صلى الله علیه و آله و سلم- فرمود: "اى مادر سعد! بر اینکه گفتی مطمئن نباش".
رسول خدا بعد از دفن سعد مراجعت کرد و مردم نیز مراجعت نمودند و عرض کردند: یا رسول الله! ما امروز کارهایى را درباره سعد از شما مشاهده کردیم که تا به حال درباره هیچ کس دیگر ندیده بودیم که انجام دهید، بدون ردا، و کفش به دنبال جنازه‌ی سعد حرکت کردید!
فرمود: فرشتگان آسمان بدون کفش و رداء به تشییع جنازه سعد آمده‌اند، من هم به آنها تأسى کردم.
عرض کردند: شما گاهى جانب راست و گاهى جانب چپ سریر را مى گرفتید! فرمود: دست من در دست جبرئیل بود، هر طرف را که او می‌گرفت من نیز می‌گرفتم.
عرض کردند: شما دستور دادید که سعد را غسل دهند و خود بر جنازه‌اش نماز خواندید و براى او لحد قرار دادید و بعد از آن فرمودید که "قبر، بدن سعد را فشار داد"؟[این شخصیت و فشار قبر؟!]
فرمود: آرى ، چون سعد با اهل منزلش بداخلاق بود.
حالا با هم به چند نکته در این ماجرا دقت می‌کنیم:
1- فشار قبر فقط مال آدم‌های بد نیست
2- هیچ چیز در دستگاه محاسبه‌ی خداوند گُم و یا فراموش نمی‌شود حتی اگر به اندازه‌ی خردل باشد
3- بعضی کارها هرچند خودشان کوچکند [البته به ظاهر] اما آثار و تبعات بزرگی دارند حال چه خوب، چه بد.
4- درست است که در داستان ما "سعد" یک مرد بود، اما قضیه‌ی بدخُلقی و آثار وحشتناک آن‌[همان فشار قبر را می‌گویم] مربوط به همه‌ی بداخلاقها می‌شود، حتی خانم‌ها!
5- پیامبر فرمودند خدا دوست دارد بنده‌اش در کارها محکم‌کاری کند، پس یکی از این کارها که اتفاقا خیلی به محکم‌کاری نیاز دارد، همین مسأله قبر و جهان آن سویش است!
عقل هر آدم سالمی حکم می‌کند که بعد از خواندن این داستان دقیق‌تر به مسائل آخرت خود بیاندیشد و مواظب دامنش باشد که فشار قبر نگیردش.

شما هم برداشتها و نظراتتان را حتماً بنویسید.
والسلام
متن روایت :
الأمالی - الشیخ الطوسی - ص 427 - 428
وبالاسناد ، قال : حدثنا أبو الحسن علی بن الحسین بن شقیر بن یعقوب بن الحارث بن إبراهیم الهمدانی فی منزله بالکوفة ، قال : حدثنا أبو عبد الله جعفر بن أحمد بن یوسف الأزدی ، قال : حدثنا علی بن بزرج الخیاط ، قال : حدثنا عمرو بن الیسع ، عن عبد الله بن سنان:
عن أبی عبد الله جعفر بن محمد الصادق علیه السلام، قال: أتى رسول الله صلى الله علیه و آله آت فقال له: سعد بن معاذ قد مات ، فقام رسول الله -صلى الله علیه وآله- و قام أصحابه معه ، فأمر بغسل سعد و هو قائم على عضادة الباب ، فلما حنط و کفن و حمل على سریره ، تبعه رسول الله صلى الله علیه وآله بلا حذاء و لا رداء ، ثم کان یأخذ السریر مرة یمنة و مرة یسرة حتى انتهى به إلى القبر، فنزل رسول الله -صلى الله علیه و آله- حتى لحده و سوى علیه اللبن و جعل.
یقول: ناولونی حجرا ، ناولونی ترابا، فسدد ما بین اللبن، فلما أن فرغ و حثا التراب علیه و سوى قبره، قال رسول الله -صلى الله علیه و آله- "إنی لأعلم أنه سیبلى ویصل البلى إلیه" ، و لکن الله عز وجل یحب عبدا إذا عمل عملا أحکمه.
فلما أن سوى التربة علیه قالت أم سعد من جانب القبر: "یا سعد، هنیئا لک الجنة" .
فقال رسول الله -صلى الله علیه و آله- "یا أم سعد مه لا تجزمی على ذلک، فإن سعدا أصابته ضمة".
قال: فرجع رسول الله صلى الله علیه و آله ورجع الناس ، فقالوا : یا رسول الله ، لقد رأیناک صنعت على سعد ما لم تصنعه على أحد ، إنک تبعت جنازته بلا حذاء ولا رداء؟ فقال علیه السلام: إن الملائکة کانت بلا رداء ولا حذاء ، فتأسیت بها. قالوا : و کنت تأخذ یمنة و یسرة السریر؟ قال علیه السلام: کانت یدی فی ید جبرئیل علیه السلام آخذ حیث یأخذ . قالوا : و أمرت بغسله و صلیت على جنازته و لحدته فی قبره، ثم قلت: إن سعدا أصابته ضمة؟
قال: فقال علیه السلام: نعم إنه کان فی خلقه مع أهله سوء .
حسین عسگری - سایت تبیان

بد اخلاقها مواظب عذاب قبر باشند


حتما چیزهایی درباره‌ی فشار قبر شنیده‌اید. و حتما برایتان سوال شده که فشار قبر دیگر چیست؟ و چگونه است؟ و نیز برایتان سوال شده که چه چیزی باعثش می‌شود؟
همین سوالِ آخرتان از همه مهمتر است، چون فشار قبر، هر طوری که باشد، خیلی مهم نیست، اما اینکه چه چیزی موجب دچار شدن بر آن می‌شود، و اینکه چگونه می‌توان از آن گریخت، بسیار مهم است.
داستان زیر را بخوانید تا با یکی از عوامل فشار قبر آشنا شوید و حتما حواستان را جمع کنید.
این داستان واقعی‌‌ست!
سعد یکى از یاران بزرگ پیامبر اکرم -سلام و درود خداوند بر او و خاندان پاکش باد- و از اهل مدینه بود. او نزد رسول خدا -صلى الله علیه و آله و سلم- و مسلمین به طورى احترام داشت که وقتى سواره مى‌آمد، رسول خدا -صلى الله علیه و آله و سلم- مسلمین را به استقبالش می‌فرستاد و خود نیز هنگام ورودش تمام قامت در برابر او بر مى‌خواست.
سعد بن معاذ، این یار دلاور پیامبر، در جنگ خندق از خود گذشتگى‌هایى نشان داد تا آن که تیرى به دستش اصابت کرد و دچار خون‌ریزى شد.
فشار قبر فقط مال آدم‌های بد نیست
به دستور پیامبر اکرم -صلى الله علیه و آله و سلم- در مسجد، خیمه‌اى برافراشتند و سعد در آن خیمه، تحت درمان قرار گرفت و خود پیامبر -صلى الله علیه و آله و سلم- پرستارى او را عهده‌دار گشت و این دعا را در حق او مى‌کرد: "خدایا! سعد در راه تو جهاد کرد و پیامبرش را تصدیق نمود، روح او را به خوبى بپذیر".
بعد از خاتمه جنگ خندق و محاصره قلعه‌ی بنى قُریضه، حضرت رسول -صلى الله علیه و آله و سلم- داوری و میانجی‌گری جنگ با یهودیان را به او واگذار کرد و دستور داد او را بر تختخوابى گذاشتند و پیش یهود آوردند.
و سعد اینگونه حکم کرد که: یا رسول الله! مردان ایشان را بکش ‍ و زنان و اطفال آنان را اسیر کن و اموالشان را در میان مهاجر و انصار قسمت فرما.
بعضی کارها هرچند خودشان کوچکند [البته به ظاهر] اما آثار و تبعات بزرگی دارند حال چه خوب، چه بد.
حضرت فرمود: حکمى کردى که خدا در بالاى هفت آسمان چنین حکم کرده بود.
بعدها سعد بر اثر خونریزی همان زخم از دنیا رفت.
صبح آن روزى که سعد از دنیا رفت. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله ! چه کسى از امت تو از دنیا رفته است، که فرشتگان آسمان روح او را به یک دیگر مژده مى‌دهند؟
حضرت امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:
عده‌اى به خدمت حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: یا رسول الله سعد بن معاذ رحلت کرده است.
رسول خدا -صلى الله علیه و آله و سلم- [وقتى خبر درگذشت سعد را شنید] همراه اصحاب خود برخاستند، [و به طرف منزل سعد حرکت کردند] و در حالى که در تکیه‌گاه بودند، امر کردند تا سعد را غسل دهند.
وقتى غسل به پایان رسید و او را حنوط و کفن کرده و به سوى تابوتش حرکت دادند رسول خدا -صلى الله علیه و آله و سلم- پا برهنه و بدون ردا، جنازه را تشیع مى کرد، گاهى طرف راست و گاهى جانب چپ تابوت را مى‌گرفت تا آن که کنار قبرش رسیدند.
آنگاه حضرت رسول -صلى الله علیه و آله و سلم- داخل قبر شد و او را در لحد گذاشته و خشتها را جدا کرده و چید.
می‌‌فرمود: "به من سنگ بدهید" ؛ " به من گِل بدهید" ، و با آن ها میان خشت ها را پر کرد.
رسول خدا -صلى الله علیه و آله و سلم- چون از این کار فارغ شد و خاک بر روى سعد ریختند و قبر را مرتب کردند فرمود: مى دانم که پوسیدگى به این قبر مى رسد، اما پروردگار دوست دارد بنده‌ی خدا وقتی کارى را انجام مى‌دهد، در آن محکم کارى کند.
درست است که در داستان ما "سعد" یک مرد بود، اما قضیه‌ی بدخُلقی و آثار وحشتناک آن‌[همان فشار قبر را می‌گویم] مربوط به همه‌ی بداخلاقها می‌شود، حتی خانم‌ها!
چون از مرتب کردن قبر فارغ شد و خاک به روى آن ریختند. مادر سعد گفت: "بهشت بر تو گوارا باد."
حضرت رسول -صلى الله علیه و آله و سلم- فرمود: "اى مادر سعد! بر اینکه گفتی مطمئن نباش".
رسول خدا بعد از دفن سعد مراجعت کرد و مردم نیز مراجعت نمودند و عرض کردند: یا رسول الله! ما امروز کارهایى را درباره سعد از شما مشاهده کردیم که تا به حال درباره هیچ کس دیگر ندیده بودیم که انجام دهید، بدون ردا، و کفش به دنبال جنازه‌ی سعد حرکت کردید!
فرمود: فرشتگان آسمان بدون کفش و رداء به تشییع جنازه سعد آمده‌اند، من هم به آنها تأسى کردم.
عرض کردند: شما گاهى جانب راست و گاهى جانب چپ سریر را مى گرفتید! فرمود: دست من در دست جبرئیل بود، هر طرف را که او می‌گرفت من نیز می‌گرفتم.
عرض کردند: شما دستور دادید که سعد را غسل دهند و خود بر جنازه‌اش نماز خواندید و براى او لحد قرار دادید و بعد از آن فرمودید که "قبر، بدن سعد را فشار داد"؟[این شخصیت و فشار قبر؟!]
فرمود: آرى ، چون سعد با اهل منزلش بداخلاق بود.
حالا با هم به چند نکته در این ماجرا دقت می‌کنیم:
1- فشار قبر فقط مال آدم‌های بد نیست
2- هیچ چیز در دستگاه محاسبه‌ی خداوند گُم و یا فراموش نمی‌شود حتی اگر به اندازه‌ی خردل باشد
3- بعضی کارها هرچند خودشان کوچکند [البته به ظاهر] اما آثار و تبعات بزرگی دارند حال چه خوب، چه بد.
4- درست است که در داستان ما "سعد" یک مرد بود، اما قضیه‌ی بدخُلقی و آثار وحشتناک آن‌[همان فشار قبر را می‌گویم] مربوط به همه‌ی بداخلاقها می‌شود، حتی خانم‌ها!
5- پیامبر فرمودند خدا دوست دارد بنده‌اش در کارها محکم‌کاری کند، پس یکی از این کارها که اتفاقا خیلی به محکم‌کاری نیاز دارد، همین مسأله قبر و جهان آن سویش است!
عقل هر آدم سالمی حکم می‌کند که بعد از خواندن این داستان دقیق‌تر به مسائل آخرت خود بیاندیشد و مواظب دامنش باشد که فشار قبر نگیردش.

شما هم برداشتها و نظراتتان را حتماً بنویسید.
والسلام
متن روایت :
الأمالی - الشیخ الطوسی - ص 427 - 428
وبالاسناد ، قال : حدثنا أبو الحسن علی بن الحسین بن شقیر بن یعقوب بن الحارث بن إبراهیم الهمدانی فی منزله بالکوفة ، قال : حدثنا أبو عبد الله جعفر بن أحمد بن یوسف الأزدی ، قال : حدثنا علی بن بزرج الخیاط ، قال : حدثنا عمرو بن الیسع ، عن عبد الله بن سنان:
عن أبی عبد الله جعفر بن محمد الصادق علیه السلام، قال: أتى رسول الله صلى الله علیه و آله آت فقال له: سعد بن معاذ قد مات ، فقام رسول الله -صلى الله علیه وآله- و قام أصحابه معه ، فأمر بغسل سعد و هو قائم على عضادة الباب ، فلما حنط و کفن و حمل على سریره ، تبعه رسول الله صلى الله علیه وآله بلا حذاء و لا رداء ، ثم کان یأخذ السریر مرة یمنة و مرة یسرة حتى انتهى به إلى القبر، فنزل رسول الله -صلى الله علیه و آله- حتى لحده و سوى علیه اللبن و جعل.
یقول: ناولونی حجرا ، ناولونی ترابا، فسدد ما بین اللبن، فلما أن فرغ و حثا التراب علیه و سوى قبره، قال رسول الله -صلى الله علیه و آله- "إنی لأعلم أنه سیبلى ویصل البلى إلیه" ، و لکن الله عز وجل یحب عبدا إذا عمل عملا أحکمه.
فلما أن سوى التربة علیه قالت أم سعد من جانب القبر: "یا سعد، هنیئا لک الجنة" .
فقال رسول الله -صلى الله علیه و آله- "یا أم سعد مه لا تجزمی على ذلک، فإن سعدا أصابته ضمة".
قال: فرجع رسول الله صلى الله علیه و آله ورجع الناس ، فقالوا : یا رسول الله ، لقد رأیناک صنعت على سعد ما لم تصنعه على أحد ، إنک تبعت جنازته بلا حذاء ولا رداء؟ فقال علیه السلام: إن الملائکة کانت بلا رداء ولا حذاء ، فتأسیت بها. قالوا : و کنت تأخذ یمنة و یسرة السریر؟ قال علیه السلام: کانت یدی فی ید جبرئیل علیه السلام آخذ حیث یأخذ . قالوا : و أمرت بغسله و صلیت على جنازته و لحدته فی قبره، ثم قلت: إن سعدا أصابته ضمة؟
قال: فقال علیه السلام: نعم إنه کان فی خلقه مع أهله سوء .
حسین عسگری - سایت تبیان

به دماغ دقت کنيد



آيا شما بيني‌تان‌ را عمل‌ كرده‌ايد؟ يا كسي‌ از نزديكانتان‌ را مي‌شناسيدكه‌ تن‌ به‌ جراحي‌ پلاستيك‌ داده‌ باشد؟ طبيعي‌ است‌ كه‌ يكي‌ از اين‌ دوجواب‌ آري‌ است‌، آن‌ هم‌ بخاطر آمار عجيب‌ و غريب‌ جراحي‌ پلاستيك‌ درايران‌ كه‌ حالا اگر منجر به‌ مرگ‌ و كج‌ و مجي‌ بيني‌ شما يا دوستانتان‌نشده‌ باشد، حداقل‌ شما را درگير معضلات‌ دروني‌ با شخصيت‌ جديد دماغ‌كرده‌ است‌.
. شما بعد از جراحي‌ بيني‌ دچار احساس‌ اعتماد به‌ نفس‌، خودخواهي‌ و خود زيبابيني‌ مي‌شويد. همه‌ اين‌ احساسات‌، بد نيستند، اما آنچه‌ ما در فرهنگمان‌ دماغ‌ سربالا بودن‌ مي‌ناميم‌، همان‌ فلسفه‌ افلاطوني‌ قديمي‌ درباره‌ دماغ‌ است‌ كه‌ سال‌ها پيش‌ توسط‌ اين‌ فيلسوف‌ يوناني‌ مطرح‌ شده‌.

?. «دماغ‌ سربالاها از خود راضي‌اند». البته‌ شايد نسبت‌ دادن‌ اين‌ جمله‌ به‌ افلاطون‌ كمي‌ عجيب‌ و غريب‌ باشد، اما اين‌ فيلسوف‌ قديم‌ يوناني‌ در رساله‌يي‌ كه‌ در باب‌ زيبايي‌شناسي‌ نوشته‌، مرداني‌ كه‌ دماغ‌ كشيده‌ و بلند دارند و فاصله‌ دماغ‌ و دهانشان‌ زياد نيست‌ را زيباترين‌ و خوش‌ سيرت‌ترين‌ آدم‌ها دانسته‌ است‌.
?. شايد بپرسيد خوش‌ سيرتي‌ افلاطوني‌ چه‌ ربطي‌ به‌ خوش‌ صورتي‌ دارد؟ پس‌ حتماً چيزي‌ درباره‌ قيافه‌شناسي‌ دوران‌ افلاطوني‌ كه‌ بعدها، بارها به‌ صورت‌ رساله‌هاي‌ مختلف‌ در اروپا چاپ‌ شد، نمي‌دانيد! كوكل‌ چهره‌شناس‌ در ???? مقاله‌يي‌ درباب‌ قيافه‌شناسي‌ منتشر كرد همراه‌ با فهرستي‌ از دماغ‌هاي‌ بزرگ‌ و كوچك‌ افراد مشهور و به‌ كلي‌ به‌ فلسفه‌ افلاطوني‌ و روانشناسي‌ چهره‌ پرداخت‌.
?. طبيعي‌ است‌ كه‌ بعضي‌ از ما قيافه‌شناسي‌ چهارصد سال‌ پيش‌ اروپا را با پيشگويي‌ اشتباه‌ بگيريم‌، اما اگر بدانيم‌ اين‌ چهره‌شناس‌ غربي‌ كاملاً از تمدن‌ شرق‌ آغاز شده‌ حتماً در مخالفت‌هاي‌ خودمان‌ تجديد نظر مي‌كنيم‌، حالا چه‌ روانشناسي‌ بدانيم‌ چه‌ ندانيم‌!
?. در تاريخ‌ ايران‌ باستان‌ آمده‌ كه‌ خشايارشاه يكي‌ از زيباترين‌ مردان‌ بود، چون‌ بيني‌ بزرگ‌ و چانه‌ گردي‌ داشت‌. از نظر دانشمندان‌ قديم‌ ايران‌ شما بگوييد اختر بين‌ و فالگير و پيشاني‌بين‌ بيني‌ بزرگ‌ نشانه‌ زيبايي‌ بود، بنابه‌ يادداشت‌هاي‌ تاريخي‌ يافت‌ شده‌ در باب‌ چهره‌نگاري‌ شاهان‌ كسي‌ آن‌ روزها به‌ فكر روانشناسي‌ مردم‌ عادي‌ نمي‌افتاد بيني‌ بزرگ‌ ايرانيان‌ يكي‌ از مشخصات‌ اصلي‌ و نشانه‌ هويت‌ ملي‌ و به‌ معني‌ علو طبع‌، شجاعت‌ و بي‌باكي‌ بود. چيزي‌ كه‌ در تصاوير تخت‌ جمشيد و در نقاشي‌هاي‌ يافت‌ شده‌ از دوره‌ ساساني‌ هم‌ مي‌بينيم‌.
?. اينداجين‌ دانشمند و محقق‌ قرن‌ ?? اروپا كه‌ رساله‌ها و مقالات‌ زيادي‌ درباره‌ بيني‌ دارد در يادداشتي‌ كه‌ در موزه‌ لوور پاريس‌، پشت‌ يكي‌ از شيشه‌هاي‌ دوجداره‌ و ضدآب‌ پيدا مي‌كنيد، نوشته‌: كساني‌ كه‌ بيني‌ پهن‌ و كوتاه‌ دارند اخلاق‌ پيچيده‌ و خود ستايشان‌ در شكل‌ قرار گيري‌ چانه‌ و بيني‌شان‌ معلوم‌ است‌، آنها زيردستان‌ خود را نمي‌بينند چون‌ دايماً به‌ بالا نگاه‌ مي‌كنند!
?. حالا اگر علم‌ روانشناسي‌ بيايد و كمي‌ از اين‌ در و آن‌ در برايتان‌ صحبت‌ كند و بگويد امروز هم‌ كمي‌ به‌ فلسفه‌ افلاطوني‌ و علوم‌ چهره‌شناسي‌ عهد عتيق‌ اهميت‌ مي‌دهد كه‌ به‌ كلي‌ هم‌ از زيبايي‌شناسي‌ قرن‌ حاضر جداست‌ شما باور مي‌كنيد؟
?. در روانشناسي‌ مدرن‌، آدم‌هايي‌ با بيني‌ خميده‌ بي‌پروا و تندخو، اما احساساتي‌ و مهربانند.
?. همانطور كه‌ چشمان‌ گربه‌يي‌ نشان‌ دانشي‌ همراه‌ با نادرستي‌ و كينه‌توزي‌ در علم‌ قيافه‌شناسي‌ عهد عتيق‌ است‌، امروز روانپزشكان‌ با نگاه‌ كردن‌ به‌ چهره‌هايي‌ كه‌ براي‌ خودمان‌ مي‌سازيم‌ با آن‌ دماغ‌هاي‌ سربالا و چشمان‌ گربه‌يي‌ سرتكان‌ مي‌دهند و مي‌گويند اينكه‌ نامادري‌ سيندرلا است‌!
??. اگر به‌ ريخت‌شناسي‌ چهره‌پردازان‌ سينماي‌ حرفه‌يي‌ هم‌ دقت‌ كرده‌ باشيد، آدم‌هايي‌ كه‌ دماغ‌هاي‌ سربالا و نازك‌ و فاصله‌ لب‌ و دماغ‌ زياد دارند، گرچه‌ از هوش‌ و زكاوت‌ بي‌بهره‌ نيستند، اما نماد نادرستي‌ و كينه‌توزي‌اند.
??. لابد تا به‌ حال‌ ديگر با خودتان‌ گفته‌ايد دماغ‌ جادوگرهاي‌ فيلم‌ها كه‌ آنطور قوزدار و بلند و زشت‌ است‌، چي‌!
??. در فلسفه‌ چهره‌شناسي‌، كساني‌ كه‌ دماغشان‌ قوز بزرگ‌ و خميدگي‌ زيادي‌ دارد، مثل‌ كرگدن‌ آن‌ ضرب‌المثل‌ قديمي‌ به‌ پوزه‌ ديگران‌ مي‌خندند، آنها آدم‌هايي‌ با هوش‌ بسيارند، كه‌ نمي‌توانند حماقت‌ ديگران‌ را ناديده‌ بگيرند و البته‌ اين‌ دليل‌ بي‌ذكاوتي‌ خودشان‌ نيست‌!
??. به‌ نظرم‌ حسابي‌ روانشناسي‌ و چهره‌بيني‌ را با هم‌ قاطي‌ كرديم‌، اگر مي‌خواهيد فقط‌ قسمت‌هاي‌ اثبات‌ شده‌ و بي‌ضرر يادداشت‌ را بخوانيد به‌ شماره‌هاي‌ (??،??، ?، ?، ? و ?) رجوع‌ كنيد.
??. لسكوي‌ چهره‌شناس‌ فرانسوي‌ قرن‌ ?? در كتاب‌ پرفروشش‌ كه‌ سال‌ها مورد بحث‌ عكاسان‌ و سينماگران‌ مشهور بود و حتي‌ تاحدي‌ زيبايي‌شناسي‌ اوايل‌ قرن‌ بيستم‌ را دگرگون‌ كرد، درباره‌ دماغ‌هاي‌ بزرگ‌ نوشته‌: بيني‌ بزرگ‌، خواه‌ خميده‌، خواه‌ راست‌، نشانه‌ خوبي‌ است‌. گرچه‌ چنين‌ آدم‌هايي‌ خجالتي‌ و كم‌ رو نيستند، اما آرام‌ و باهوشند و فقط‌ گاهي‌ دچار خشم‌ آني‌ مي‌شوند.
??. خيلي‌ طبيعي‌ است‌ كه‌ شما يا دوستانتان‌، بعد از جراحي‌ بيني‌ زيبايي‌ كه‌ نماد خون‌ شرقي‌ و هويت‌ ما بوده‌، كمي‌ دچار دگرگوني‌، گاهي‌ بي‌هويتي‌ و گاهي‌ تفاوت‌هاي‌ اخلاقي‌ شويد، شما داريد از يك‌ آدم‌ خون‌ گرم‌، احساساتي‌، محتاج‌ به‌ بيان‌ محبت‌، خالص و كمي‌ عصبي‌ به‌ يك‌ آدم‌ خونسرد، پراعتماد به‌ نفس‌، خودخواه‌ و سرد تغيير پيدا مي‌كنيد!



وقت خوشبختی کی است؟


همه ما خودمان را چنین متقاعد میکنیم که با ازدواج زندگی بهتری خواهیم داشت.
وقتی بچه دار شویم بهتر خواهد شد، و با به دنیا آمدن بچه‌های بعدی زندگی بهتر.
ولی وقتی می‌بینیم کودکانمان به توجه مداوم نیازمندند، خسته میشویم.
بهتر است صبر کنیم تا بزرگتر شوند.
فرزندان ما که به سن نوجوانی میرسند، باز کلافه میشویم، چون دایم باید با آنها سروکله بزنیم.
مطمئناً وقتی بزرگتر شوند و به سنین بالاتر برسند، خوشبخت خواهیم شد.
با خود میگوییم زندگی وقتی بهتر خواهد شد که :
همسرمان رفتارش را عوض کند، یک ماشین شیکتر داشته باشیم، بچه هایمان ازدواج کنند،
به مرخصی برویم و در نهایت بازنشسته شویم.
حقیقت این است که برای خوشبختی، هیچ زمانی بهتر از همین الآن وجود ندارد.
اگر الآن نه، پس کی؟ زندگی همواره پر از چالش است.
بهتر این است که این واقعیت را بپذیریم و تصمیم بگیریم که با وجود همه این مسائل، شاد و خوشبخت زندگی کنیم.
خیالمان میرسد که زندگی، همان زندگی دلخواه، موقعی شروع میشود که موانعی که سر راهمان هستند ، کنار بروند:
مشکلی که هم اکنون با آن دست و پنجه نرم میکنیم، کاری که باید تمام کنیم،
زمانی که باید برای کاری صرف کنیم، بدهی‌هایی که باید پرداخت کنیم و ...
بعد از آن زندگی ما، زیبا و لذت بخش خواهد بود!
بعد از آنکه همه اینها را تجربه کردیم، تازه می فهمیم که زندگی، همین چیزهایی است که ما آنها را موانع می‌شناسیم.
این بصیرت به ما یاری میدهد تا دریابیم که جاده‌ای بسوی خوشبختی وجود ندارد.
خوشبختی، خودٍ همین جاده است... پس بیایید از هر لحظه لذت ببریم.
برای آغاز یک زندگی شاد و سعادتمند لازم نیست که در انتظار بنشینیم:
در انتظار فارغ التحصیلی، بازگشت به دانشگاه، کاهش وزن، افزایش وزن، شروع به کار، ازدواج، شروع تعطیلات
صبح جمعه، در انتظار دریافت وام جدید، خرید یک ماشین نو، باز پرداخت قسطها، بهار و تابستان و پاییز و زمستان،
اول برج، پخش فیلم مورد نظرمان از تلویزیون، مردن، تولد مجدد و...
خوشبختی یک سفر است، نه یک مقصد... هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد بودن وجود ندارد.
زندگی کنید و از حال لذت ببرید.. اکنون فکر کنید و سعی کنید به سؤالات زیر پاسخ دهید:
1. پنج نفر از ثروتمندترین مردم جهان را نام ببرید..
2. برنده‌های پنج جام جهانی آخر را نام ببرید.
3. آخرین ده نفری که جایزه نوبل را بردند چه کسانی هستند؟
4. آخرین ده بازیگر برتر اسکار را نام ببرید.
نمیتوانید پاسخ دهید؟ نسبتاً مشکل است، اینطور نیست؟
نگران نباشید، هیچ کس این اسامی را به خاطر نمی آورد..
روزهای تشویق به پایان میرسد!
نشانهای افتخار خاک می گیرند!
برندگان به زودی فراموش میشوند!
اکنون به این سؤالها پاسخ دهید:
1. نام سه معلم خود را که در تربیت شما مؤثر بوده‌اند ، بگویید.
2.. سه نفر از دوستان خود را که در مواقع نیاز به شما کمک کردند، نام ببرید.
3. افرادی که با مهربانیهایشان احساس گرم زندگی را به شما بخشیده‌اند، به یاد بیاورید.
4. پنج نفر را که از هم صحبتی با آنها لذت میبرید، نام ببرید. حالا ساده تر شد، اینطور نیست؟
افرادی که به زندگی شما معنی بخشیده‌اند، ارتباطی با "ترین‌ها" ندارند،ثروت بیشتری ندارند، بهترین جوایز را نبرده‌اند،
آنها کسانی هستند که به فکر شما هستند، مراقب شما هستند، همانهایی که در همه شرایط، کنار شما میمانند.
کمی بیاندیشید. زندگی خیلی کوتاه است. و شما در کدام لیست قرار دارید؟ نمیدانید؟
اجازه دهید کمکتان کنم.
شما در زمره مشهورترین نیستید...،
شما از جمله کسانی هستید که برای درمیان گذاشتن این پیام در خاطرمن بودید